۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

گلایه

به خدا انصاف نیست که از ‌دیدار خانه محرومت کنند تنها به این دلیل که با غیر‌هموطن وصلت کرده ای، که فرزندت را از تبار و سلاله ی تو ندانند، که نادیده ات بگیرند و به هیچ حسابت کنند. به کدامین جرم؟  به همان گناه نانوشته زن بودن, آنهم زن ایرانی‌!
سرزمین من،می‌دانم که این روز‌ها داغدار تر از آنی‌ که به در و دل‌های آنچنانی‌ گوش کنی‌ ولی‌ کاش چشم میگشودی و میدیدی که چگونه به نام تو دخترانت را به شلاق غم کشیده اند!
آخر این چه قانون مزخرفیست که ما داریم؟ قانونی که دست مرد را باز میگذرد تا هر آنچه میخواهد بکند ولی به زن بیچاره که میرسد هزاران چون و چرا پیدا میکند! جالب تر همه این است که باید برای بچه ات ویزا بگیری چرا که ملیت از طرف مادر به او نمیرسد!
و آیا  این دارد نیست که کشورت فرزندت را ازخود نداند و برای ورودش اجازه صادر کند؟ از کی تا بحال برای رفتن به خانه باید اجازه خواست؟ گفتنی بسیار است و من بیش از این حرفم نمی آید! برویم و با قانون های زن ستیز و مرد سالارمان خوش باشیم.  

۷ نظر:

Leila گفت...

moteassefan sharzad jan , in yeki az hezaran dalili ast ke hamishe mara be chalesh mikeshad o yeki az zaminehaye mobarezatie man ast. albatte be raveshe khodam. movaffag bashi...

زهرا گفت...

سلام شهرزاد عزیز.جانا سخن از دل ما گفتی.در این سرزمین هزار قانون نوشته و نانوشته علیه زنان وجود دارد.آنچه تو میگوئی هم درد بزرگی است که توجیهی برایش پیدا نمی شود.نمیگویم اینجا زن بودن یعنی مظلومیت که زنان ما مظلوم نیستند.بلکه زن بودن اینجا یعنی مبارزه همیشگی .یعنی تلاش مضاعف برای دیده شدن.ایمان دارم و امیدوارم به روزی که دختران ما در فضای آزادی نفس بکشند.

ناشناس گفت...

واقعا؟عجب قانون مزخرفيه ؟تازه ممكنه به بچه ات اتهام جاسوسي هم بزنن.قانوني كه يه مشت عقب افتاده عقده اي بنويسن بهتر از اين هم نمي شه

زهرا گفت...

سلام شهرزاد عزیز.امروز خیلی ناراحتم .اومدم کمی باهات حرف بزنم.از دست بی عدالتی ها دیگه دارم کم میارم .اینجا همه تلاش میکنند تا اونجائی که میتونند بهت ضربه بزنند.حقت را بخورند.من اینجا با تمام وجودم بی عدالتی ها را لمس میکنم.باور کن اینجا زندگی کردن خیلی سخته.باید از سنگ باشی تا دوام بیاری.

شهرزاد قصه گو گفت...

سلام زهرا جان،
هم خوشحالم و هم ناراحت. خوشحال از اینکه مرا برای درد و دل انتخاب کردی و ناراحت از اینکه تو را ناراحت میبینم. چه شده عزیزم؟ باز چه کرده اند که دل مهربانت را شکسته اند؟
به امید اینکه از بهبود اوضاع بشنوم.

sooski گفت...

من پسر عمه ای دارم که متولد و بزرک شده آمریکاست و هرگز ایران رو ندیده و داره با یک دختر آمریکایی ازدواج میکنه. جالبه که فرزند آینده اونها میتونه شناسنامه و گذرنامه ایرانی بگیره و راحت بره ایران. من متولد ایران و ۲۵ سال اول زندگی ام رو ایران زندگی کردم و همسرم کانادایی اونوقت بچه ما برای ایران رفته باید ویزا بگیره و هرگز شهروند ایران محسوب نخواهد شد!!!!!!

شهرزاد قصه گو گفت...

چه بگم سوسکی جان!
همدردیم، همدرد!!!
شاد و موفق باشی‌.