از بچهها کی گرگه؟ بهناز کلّه گنده!
به سرعت به روی اولین پله میپرم تا بهناز منو نگیره. هیاهو و بپر بپرمون حیاط دبستان را پر کرده. آخ که بالا بلندی تو یک روز آفتابی چه کیفی میده!
خواب نیستم، فقط پلکهایم روی هم هستند! چشمهایم را که باز میکنم اتاق تاریک است، کنار پسرکم دراز کشیدهام تا خوابش ببرد. احساس میکنم که همان دختر بچه دبستانی هستم و تمام این سالها رویای درازی بوده که شهرزاد کوچولو در خواب دیده است.
بلند شوم مشقهایم را بنویسم که قبل از "برنامهٔ کودک" تمامشان کنم...
* عنوان بر گرفته از رمان استاد عزیز آقای احمد پوری
به سرعت به روی اولین پله میپرم تا بهناز منو نگیره. هیاهو و بپر بپرمون حیاط دبستان را پر کرده. آخ که بالا بلندی تو یک روز آفتابی چه کیفی میده!
خواب نیستم، فقط پلکهایم روی هم هستند! چشمهایم را که باز میکنم اتاق تاریک است، کنار پسرکم دراز کشیدهام تا خوابش ببرد. احساس میکنم که همان دختر بچه دبستانی هستم و تمام این سالها رویای درازی بوده که شهرزاد کوچولو در خواب دیده است.
بلند شوم مشقهایم را بنویسم که قبل از "برنامهٔ کودک" تمامشان کنم...
* عنوان بر گرفته از رمان استاد عزیز آقای احمد پوری