چه زود به دام میافتیم ما آدمها همانندِ قاصدکهایی که تنها به گناه جست و خیزِ سر خوشانهشان در باد اسیرِ تار عنکبوتهای چسبناک میشوند. از پلی بر نهر کوچکی میگذشتیم، در لابلای هر نردهٔ پل، تار عنکبوتی و در قلب هر تار قاصدکی گرفتار! قاصدکها بسی خوش شآنس بودند که پسرکم با چوبِ نوک تیزش آزادشان کرد و برای پروازِ دوبارهشان شادمانی کرد!کاشکی ما هم یک ناجی با چوب دراز داشتیم که اینگونه از اسارت میرهانیدمان.
۱۳۹۱ مرداد ۲۴, سهشنبه
قاصدکها در بند
چه زود به دام میافتیم ما آدمها همانندِ قاصدکهایی که تنها به گناه جست و خیزِ سر خوشانهشان در باد اسیرِ تار عنکبوتهای چسبناک میشوند. از پلی بر نهر کوچکی میگذشتیم، در لابلای هر نردهٔ پل، تار عنکبوتی و در قلب هر تار قاصدکی گرفتار! قاصدکها بسی خوش شآنس بودند که پسرکم با چوبِ نوک تیزش آزادشان کرد و برای پروازِ دوبارهشان شادمانی کرد!کاشکی ما هم یک ناجی با چوب دراز داشتیم که اینگونه از اسارت میرهانیدمان.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
چه کم سعادتم من دوستم. می نشینم به انتظار ات تا آمدن بعدی ات...
ما قاصدک هایی هستیم که ناجی هی رهایمان میکند اما رهایی در باد را دوباره آرزو میکنیم و پر میکشیم تا دوباره اسارت و دوباره ....
ارسال یک نظر