۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

دلجوئی!

هنگامی که با اون نگاه پرسشگر و چشم‌های مهربونت در چشم‌هایم خیره شدی، به اشک‌های غلطانم اشاره کردی و با زبون خودت چیزی راجع بهشون گفتی‌، هنگامی که با دست‌های کوچولوت که هنوز دو سال هم از عمرشون نمیگذرد صورتم را نوازش کردی...دیگر مطمئن شدم که این عشق دو طرفه است!
نازنین کوچکم به تو و عشقت افتخار می‌کنم.

۶ نظر:

زهرا(مامان مهتاب گفت...

شهرزاد عزیز خوشحالم از اینکه کسی هست تا اشکهایت را پاک کند و به رسم دلجوئی نوازشت کند.چقدر این نوازشها شیرین و دلچسب است.

لیلی گفت...

azize delam ba oon ebraze eshgesh!

زرافه خوش لباس گفت...

اون نگاه پرسشگر كه انقدر مي فهمه...

آینه ای پیش رو گفت...

khanum gol e azizam
koli hayajan zade hastam az inke to ham germany ahsty ye emaile mabsut mikham benvisam barat email kheyli gashtam nabud emiale bloget, age tunesty baram befrest
booose gonde

dar morede do tarafe shodane in eshgh inghadr khatere haye khub daram vaghean rast migy shiryne

مامان امیرسام گفت...

الهی بگردم.... چقدر زیباست این لحظه ها در عین تلخی.....

delkadehh گفت...

say mikonam comment bezaram!