نمیدونم این چه طلسمی است که به جون من و این وبلاگ بیچاره افتاده که انگار قفل بزرگی بر زبان و انگشتانم زده اند. ولی بالاخره عشق بر شمشیر پیروز شد و من دارم سعی در نوشتن میکنم! فکر کردم یک عکس بذارم از شیر و شکر بلکه نوشتنم بیاد و سوژه پیدا کنم که با دیدن این عکس سوژه خودش اومد!!!
این عکس رو در سفر تابستون به ایران گرفتم و نکتهٔ جالبی که بهش رسیدم عجین شدن فرهنگ ما با نان است. هر وقت که با آریان به خیابون میرفتیم و از جلو نانوایی رد میشدیم محال بود که دست خالی برگردیم و یکی از رهگذرها تکه نانی دست این بچه ندهد. خلاصه آریان هم از مزهٔ خوش نان سرزمین مادری و محبت مردم دو جانبه سیراب میشد! خداییش مردم مهمون نوازی داریم و این محبت با احترامی که ما نسل اندر نسل برای برکت خدا قائل بوده ایم پیوند خورده.
این بود انشای من راجع به نان! سفره تان همیشه پر برکت و پر از نان داغ باد.
آمین.
این عکس رو در سفر تابستون به ایران گرفتم و نکتهٔ جالبی که بهش رسیدم عجین شدن فرهنگ ما با نان است. هر وقت که با آریان به خیابون میرفتیم و از جلو نانوایی رد میشدیم محال بود که دست خالی برگردیم و یکی از رهگذرها تکه نانی دست این بچه ندهد. خلاصه آریان هم از مزهٔ خوش نان سرزمین مادری و محبت مردم دو جانبه سیراب میشد! خداییش مردم مهمون نوازی داریم و این محبت با احترامی که ما نسل اندر نسل برای برکت خدا قائل بوده ایم پیوند خورده.
این بود انشای من راجع به نان! سفره تان همیشه پر برکت و پر از نان داغ باد.
آمین.
۸ نظر:
سلام خانومى خوشحالم كه برگشتى. آره عزيزم اين نون سرزمين مادرى بد جور نمك گيره نيكان و آريان من هم و همينطور خواهر زاده ام كه هلند زندگى ميكنند هر وقت ميريم ايران دايم يك تكه نون دستشونه و هر وقت هم از در نونوايى رد ميشديم بايه حتمن براشون نون بخريم. خيليها ديگه هم ميشناسم كه بچه هاشون نونهاى ايران رو دوست دارند. مادرم ميگه :واى اينها بهشون نون نميدين بخورند؟ ميگم: وااا مادر؟؟؟؟؟؟؟؟ خوب نون ايران خوشمز ه است آخه. راستى خانومى من وبلاگ ندارم كه آدرسش رو برات بذارم. بهترينها رو برات آرزومندم
نکنه شیر و شکر اصلش مثل من ترکه که این جوری عاشق نونه اون هم بربری.... :)
دلم برای همهٔ شما نون پسندان عزیزم تنگ شده بود :)))))
سلام شهرزاد عزیزم.خوشحالم که برگشتی با شیر و شکر بربری به دست.
متاسفانه من عکسو ندیدم.
ولی ندیده قربون همه نی نی های نون پسند خودمون میرم که مثل اینکه تو خونشونه...
شهرزاد عزیز منتظر قصه های هزارو یک شبت هستیموو تو بیا و بنویس سوژه خودش میاد...
اين تكه ناني كه از رهگذز به دست بچه ميرسد خيلي خوشمزه است و يكي از ريزترين بهانه ها براي ماندن در وطن...
تصوير باز نشد وطن هميشه دوست داشتنيه
ارسال یک نظر