۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

فردا تو می‌‌آیی

به قول هوشمند عقیلی:

امشب دلم می خواد تا فردا می بنوشم من
زیباترین جامه هایم را بپوشم من
با شوق رویت باغچه هامونو صفا دادم
امشب تا می شد گل توی گلدونها جا دادم

مادری بهتر از برگ درخت را چشم در راهم! اینجا کوچولوی هفت ماه و نیمه‌ای با دو دندان تازه نیش زده‌اش خود را برای گاز گرفتنش آماده می‌کند! خوب هر کسی‌ راه خودش را برای خوشامد گویی دارد!! کاش مادر بزرگ قصه‌ها هم به ما می‌‌پیوست!

۲ نظر:

شهرزاد قصه گو گفت...

:))))

مهدی گفت...

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
وا رهد از حد و زمان بی حد و اندازه شود