۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

دو قدم این‌ور خط

حیفم آمد که راجع به این کتاب چیزی ننویسم. همانی که با همهٔ پشت دردی که داشتم من را برای نوشتن پشت کامپیوتر کشاند ، روی بال‌های خودش سوارم کرد و به این ور و آنور زمان برد، یک وعدهٔ سیر شعر و شاعری چاشنی راهم کرد، و در آخر حسابی به هپروت بردم، آنهم منی‌ که به قول نویسنده "نزده میرقصم"! نمیخواهم بشود حکایت "گیرم پدر تو بود فاضل" ولی‌ از اینکه از مکتب این استاد درس گرفته ام بسی‌ خشنود و بالنده ام.
اگر هم سلیقه باشیم
حتما از خواندنش لذت خواهید برد!




۱ نظر:

روانی گفت...

سلام. اسم كتابو بگو چون باز نكرد